
یادداشت اجتماعی به قلم :زهرا ظهرابی آشنایی و ارتباط گیری دختر و پسر، گاهی ممکن است به آشنایی بیشتر مثل ازدواج منتج شود. در این مقاله سعی شده است که هدف از ازدواج، الگوها و معیارهای انتخاب همسر بررسی شده و مورد تحلیل قرار بگیرد “هدف و انگیزه ازدواج در واقع تنظیم رابطه زناشویی، عاطفی، […]
یادداشت اجتماعی
به قلم :زهرا ظهرابی
آشنایی و ارتباط گیری دختر و پسر، گاهی ممکن است به آشنایی بیشتر مثل ازدواج منتج شود.
در این مقاله سعی شده است که هدف از ازدواج، الگوها و معیارهای انتخاب همسر بررسی شده و مورد تحلیل قرار بگیرد
“هدف و انگیزه ازدواج در واقع تنظیم رابطه زناشویی، عاطفی، اقتصادی و بقای نسل است؛ برای سنجش میزان ازدواج موفق، زمان ازدواج مهم نیست؛ بلکه انسجام آن اهمیت پیدا میکند”
انتخاب در ازدواج را میتوان به دو مورد کلی تقسیم بندی کرد
۱)انتخاب آگاهانه: در انتخاب آگاهانه، زوجین تمام خصوصیات طرف مقابل را میبینند و سپس دست به انتخاب میزنند، این خصوصیات شامل مسائل مالی، تحصیلات، پایگاه اجتماعی و چهره و خُلق و خوی هر یک از طرفین میشود.
۲) انتخاب ناآگاهانه: در انتخاب ناآگاهانه، زوجین به صورت طرحواره ای جذب طرف مقابل میشوند، یعنی آن موارد و خصوصیاتی که نهاد و هویت یکی از از طرفین را شامل نمی شود در طرف مقابل دیده می شود که طی تحقیقات به عمل آمده،بیشتر این نوع ازدواج ها به جدایی و طلاق میانجامد.
زن و مرد پایههای یک زندگی را تشکیل داده و باید این پایه ها محکم سالم و استوار باشند تا بتوانند بنای سالم را طرح ریزی کرده و دست به شروع زندگی مشترک بزنند.
یکی از از معیارهایی که پایه های این بنا را مستحکم تر می کند این است که فرد، پندار مثبتی از خود داشته باشد و نبود این پندار مثبت باعث شکست در امر ازدواج خواهد شد. به طور مثال فردی که در انتخاب خود نگاه و پنداشتی منفی دارد بر این باور است که من همیشه شکست میخورم، من آدم بدشانسی هستم و ….. که این خودپنداره منفی، به صورت مویرگی در کل زندگی تسری پیدا کرده و موجب شکست می شود؛ البته خودپنداره مثبت نیز نباید آنقدر زیاد باشد که فرد به سمت خودشیفتگی حرکت کند و باید به سمت و سویی کشیده شود که به خودآگاهی برسد.
در ازدواج مناسب، هر یک از زوجین باید زندگی را مفید دانسته و از تمام لحظاتش استفاده بجا و درست کرده و برایش برنامه ریزی داشته باشند
زوجین باید از هر لحاظ از جمله مالی، فکری، عاطفی و غیر به بلوغ اجتماعی رسیده باشند و اگر یکی از این مسائل به درستی انجام نشود، قطعاً در زندگی به مشکل خواهند خورد.
هر یک از زوجین باید به درجهای رسیده باشند که بتوانند خودشان را بدون حضور فیزیکی و فکری خانوادهشان اداره کنند.
زوجینی که در این زمینه ضعف داشته باشند دارای شخصیت وابسته هستند و ازدواج و تشکیل خانواده با این افراد یا غیر ممکن است یا سختی های بسیار زیادی را همراه دارد.
از سوی دیگر زوجینی که در اکثر موارد انعطاف پذیری داشته باشند می توانند خود را با طرف مقابل سازگار کنند
از آنجایی که ازدواج، یک مسئلهی چند بعدی است، باید به این نکته اشاره کرد که همخوانی در یک مورد مثلاً موارد مذهبی یا صرفاً پایگاه اجتماعی یا صرفاً عاطفی نمیتواند معیار درستی برای انتخاب همسر باشد
از سوی دیگر باید به این مسئله واقف باشیم که ما با وضعیت فعلی یک شخص ازدواج میکنیم و نه رویاهای خودمان؛ پس انتظار تغییر به سمت و سوی ایده آل های ما اگرچه شاید برای خودمان دلنشین باشد اما گاهی بسیار سخت و حتی نادرست است
از جهتی نیز باید به این نکته اشاره کرد که همانگونه که پیشتر رفت، انتخاب و ازدواج یک امر چند بعدی است و ایده آل بودن یک فرد در یک جنبه مثل مادی یا عاطفی یا حتی چهره نمی تواند پوشش مناسبی برای کمبود های دیگرِ زوج باشد.
به عنوان مثال؛ اگر یکی از زوجین از لحاظ مالی در وضعیت نسبتاً ایدهآلی قرار داشته باشد، نمیتواند لزوماً شخصیت عاطفی با پایگاه اجتماعی مناسب و ایده آل برای ازدواج باشد.
از سویی دیگر، تعهد، یکی از لازمه های ازدواج موفق است اما لزوماً کافی نیست، چرا که تفاهم از مهمترین روش های تداوم یک انتخاب است؛ تفاهم از سه “ت” تشکیل شده است یعنی تواناییِ تحملِ تفاوتها.
در ازدواج باید به پایگاه اجتماعی زوج و حتی خانواده همسرمان نیز توجه کنیم، اگرچه لزوماً یک ازدواج موفق به پایگاه اجتماعی افراد بستگی ندارد اما میتواند دیدگاههای مشترک بسیاری را نیز همراه خود داشته باشد.
شباهت در عملکرد، دیدگاه، درآمد، تحصیلات، جایگاه و پایگاه اجتماعی، اولویتهای زندگی و ایدهآلهای آینده زوجین از مهمترین فاکتورهای یک ازدواج موفق است.
در انتها باید به این نکته اشاره کرد که تعادل، در هر زمینه ای برای زوجین، در مورد ثبت یک ازدواج و ادامه آن به صورت موفق لازم و ضروری است.
نظرات