رسانهها به گفت و گوی بین مردم و دولت کمک کنند بقلم: امیر مولوی کارشناس فرهنگ و رسانه در دنیا ی آشوب زده کنونی که فقر غذایی از یک سو و رقابت نفسگیر قدرتهای بزرگ برای استثمار ملتها از سوی دیگر، خطی از آشفتگی را بر سیمای جوامع انسانی کشیده است، اعتراضهای مردمی نسبت […]
رسانهها به گفت و گوی بین مردم و دولت کمک کنند
بقلم: امیر مولوی
کارشناس فرهنگ و رسانه
در دنیا ی آشوب زده کنونی که فقر غذایی از یک سو و رقابت نفسگیر قدرتهای بزرگ برای استثمار ملتها از سوی دیگر، خطی از آشفتگی را بر سیمای جوامع انسانی کشیده است، اعتراضهای مردمی نسبت به برخی سیاستهای انقباضی – اقتصادی دولتها در اغلب کشورهای جهان امری محتمل و غیرقابل اجتناب به نظر میرسد.
دولتها بویژه در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه از یک سو تحت فشار منازعه دائمی با دولتهای متخاصم یا رقیب قرار دارند و از سویی دیگر با رشد فزاینده امکانات و خدمات و جهانیسازی فرهنگ و افزایش شدید میل به زندگی مرفه و لذتجویانه مانند جامعه به شدت لذتگرای آمریکا و جوامع اروپایی، با رشد بیسابقه توقعات و انتظارت جامعه خود مواجهاند، در حالی که رفاه و زندگی لذتگرای نامحدود در مقابل منابع محدود قرار دارد و تأمین رفاه آنچنانی، دفاع مداوم و هوشیارانه از سرمایههای ملی و رقابت بر سر کسب منافع در گوشه و کنار جهان را ناگزیر ساخته است. در کنار این مجموعه اقدامات سلبی و ایجابی، گاهی نیز دولتها چارهای جز اتخاذ سیاستهای انقباضی در عرصه اقتصادی ندارند و به همین دلیل است که هر از گاهی خبر اعتراضهای مردمی در برخی کشورهای جهان حتی کشورهای غربی که خود را مهد دموکراسی میدانند و نوعی حکمرانی زیر سایه نئولیبرالیسم دارند، در رسانهها منعکس میشود که با توجه به سیطره نظام سرمایهداری بر رسانههای بزرگ جهان، بازتاب این خبرها در کشورهای غربی و کشورهای در حال توسعهای مانند ایران، تفاوت بسیاری دارد و گاه از کاه، کوهی میسازند و گاهی از کوهی، کاه.
در ایران نیز که اقتصادش تحت تأثیر تحریمهای طولانی مدت خارجی و سوءمدیریتها و بیتدبیرهای داخلی با مشکلاتی مواجه شده و تورم طولانیمدت، تابآوری اقتصادی و اجتماعی را در برخی مقاطع زمانی به پایینترین حد خود رسانده است، دولتهای مختلف را در سه دهه اخیر ناگزیر از اتخاذ برخی سیاستهای اقتصادی اجتنابناپذیر کرده که این تصمیمات، گاهی فشار اقتصادی بر مردم و بویژه طبقه محروم و فرودست جامعه را افزایش داده و زمینه شکلگیری اعتراضهای خیابانی را فراهم آورده است. اما اعتراضهای مردمی در ایران به سرعت رنگ و بوی سیاسی به خود میگیرد و با شعارهای هنجارشکنانه به سمت اغتشاش و تخریب اموال عمومی پیش میرود و همین امر سبب میشود گفت وگوی معطوف به مفاهمه و همفهمی بین مردم و دولت شکل نگیرد و مسأله حل نشده دیگری بر انبوه مسائل حل نشده افزوده شود.
در تحلیل رایج برخی رسانههای رسمی از وضعیت پیش گفته و تبدیل سریع اعتراض به اغتشاش و بلوا، نتیجه مستقیم عوامل نفوذی عنوان می شود. اگرچه نمیتوان تاثیر نفوذ عوامل خارجی و سودجویان را نادیده گرفت اما نسبت دادن تمام موضوع به عوامل خارجی و نادیده انگاشتن خواستهها و مطالبات واقعی و به حق مردم، خطای استراتژیک رسانه ای است که باب هرگونه گفت و گو بین معترضان و متولیان امر را میبندد.
اعتراض، حق طبیعی مردمی است که احساس میکنند وضعیت و مطالباتشان در برنامهریزیهای اقتصادی نادیده گرفته شده و برخی سیاستهای اعلامی، معیشت آنان را در شرایط دشوارتری قرار داده است. اما هنگامی که معترض خیابانی، بازتاب اعتراض و صدای خود را در رسانههای رسمی نمیبیند و نمیشنود، احساس طردشدگی بیشتری به او دست میدهد و روز بعد عصبانیتر از دیروز به اعتراض خود ادامه میدهد. در این شرایط است که رسانههای بیگانه و شبکههای اجتماعی خارجی ابتکار عمل را در دست میگیرند و با بازتاب دادن صدای معترضان همراه با چاشنی اغراق، دروغ و هیجانآفرینی و باز پخش گسترده و میلیونی این خبرها در میان مردم بر آتش ناآرامیها میدمند و معترض عصبانی را به سمت اغتشاش و ویرانگری سوق میدهند. در این وضعیت است که نیروهای امنیتی در راستای صیانت از امنیت جامعه و اموال مردم و دولت، ناگزیر به بر خورد با عوامل اغتشاشگر شده و غائله به ظاهر پایان مییابد بدون آن که گفتگویی شکل بگیرد و مسئله به صورت بنیانی مورد بررسی قرار گیرد. لذا تبدیل اعتراضهای خیابانی به اغتشاش و آشوب در ایران را می توان محصول مستقیم خباثت رسانهای بیگانگان و سیاستهای مبتنی بر تحمیق برخی رسانههای داخلی دانست.
رسانهای که در تشریح مسائل اجتماعی نگاه از بالا به پایین دارد و از بالا به مسائل مینگرد، خود نیز در هواست و از واقعیت اجتماعی فاصله دارد.
چنین رسانهای که از پایگاه اجتماعی خود نامطمئن است و از سویی شهامت قد علم کردن و نقد سیاستهای تامینکننده مالی خود ندارد، به داوری ناعادلانه دست می زند و با بیتوجهی به مسئولیت اجتماعی خویش، وضعیتی از آشفتگی را به بار آورد.
رسانه در این حالت در میانه تناقضی آشکار دست و پا میزند و در حالی که وانمود میکند در خدمت آرمانهای اجتماعی است، نمیتواند صدای جمعی از اعضای جامعه را به رسمیت بشناسد. در حالی که اجتماع، شخص را میسازد. یعنی همین فردی که امروز در خیابان دست به اعتراض زده است محصول همین ساختارهای اجتماعی است. ساختارهایی که به هر دلیلی دچار آشفتگی شدهاند و آشفتگی را به اعضای جامعه سرایت میدهند. از سوی دیگر شخص نیز نظیر آنچه که کنت «انتقال ذهنیت» مینامد، اجتماع را میسازد. به بیانی دیگر آشفتگی اجتماعی و فردی در قالب یک فراگرد، تکرار و بازتولید میشود.
از سوی دیگر افراد جامعه در «موقعیت» قابل تعریف هستند و هر فرد میتواند در موقعیتهای مختلف تعریفهای مختلف داشته باشد. اگر چه به طور معمول این گونه وانمود میشود که آزادی انتخاب اهمیت دارد و افراد میتوانند نسبت به تغییر وضعیت خود راههایی را انتخاب کنند، اما در انتخاب نکردن آزاد نیستند و خودداری نیز خود یک انتخاب است.
اینکه جامعه انتظار داشته باشد همه اعضایش همیشه، همه سیاستها را سربسته و مهر و موم شده بپذیرند، معنای طبقات را نابود خواهد کرد. یک فرد وابسته به طبقه فرودست جامعه نیز در عین معنا بخشیدن به طبقه خود به عنوان یک کارگر و البته یک انسان، مجاز است دست به انتخاب بزند که این انتخاب ممکن است همیشه «خودداری» نباشد و بهبود سرنوشت را در انتخابی دیگر، جستجو کند. بنابر این باید شرایطی فراهم شود که افراد در هر وضعی بتوانند زندگی کنند و از طریق بهبود وضع زندگیشان، «بشر» باشند تا پس از آن بتوانند اخلاق همگانی را به وجود آورند.
رسانه اگر میخواهد خود را در میان عده کثیری از جامعه جای دهد باید علاوه بر اطلاعرسانی برنامههای دولت، منعکسکننده صدا و مطالبات جاماندگان اجتماعی و کسانی باشد که سیاستهای دولت تأثیر منفی بر زندگیشان گذاشته است. در هنگامههای این چنینی اگر رویکرد حل مسأله معیشت و گرفتاریهای نو به نو شونده مردم سراسر رسانه را در بر نگیرد به جرأت میتوان گفت آن رسانه از کارکردها و وظایف اصلی و ذاتی خود خالی شده است. رسانههای داخلی باید ضمن بیان ناراحتیهای مردم، این ناراحتیها را تشریح و آشکار کنند. اگر چنین هنر و توانی داشته باشند بیتردید خواهند توانست زمینه گفت و گوی دولت و مردم را فراهم آورده و جامعه خود را از بهرههای کمنظیر این گفت و گو بهرهمند سازند.
نظرات