اولین روز پاییز/به قلم فرهاد سلیمانی خبرنگار فرهنگی

اولین روز پاییز/به قلم فرهاد سلیمانی خبرنگار فرهنگی
مهر 1, 1400
608 بازدید

اولین روز پاییز سالروز تولد مردی‌ست که حد و مرزی برای توانمندی‌اش نمی‌توان قائل بود.یکم مهر ماه امسال هفتاد و پنجمین زادروز مانا یاد حسین منزوی، بزرگ‌مرد عرصه شعر است.کسی که با “از کهربا و کافور” قدرتش در چینش واژگان را به همگان نشان داد و “با عشق در حوالی فاجعه” خونی تازه در رگان […]

اولین روز پاییز سالروز تولد مردی‌ست که حد و مرزی برای توانمندی‌اش نمی‌توان قائل بود.یکم مهر ماه امسال هفتاد و پنجمین زادروز مانا یاد حسین منزوی، بزرگ‌مرد عرصه شعر است.کسی که با “از کهربا و کافور” قدرتش در چینش واژگان را به همگان نشان داد و “با عشق در حوالی فاجعه” خونی تازه در رگان غزل تزریق کرد و با مجموعه “به همین سادگی” نشان داد که می تواند در عرصه سپید هم با شعر بزرگان این سبک تنه به تنه شود.
با بررسی آثار منزوی به جرات می‌توان گفت که:اندیشه حسین منزوی فراتر از زمان خودش بود و سبک تازه‌ای از نگاه به شعر و خاصه شعر کلاسیک داشت.فلسفه شعری منزوی برخواسته از جهان‌بینی منحصر به فردش بود، فلسفه‌ای که با نگاهی هوشمندانه، آنچنان در غزل سرآمد شد که تا سال‌ها و شاید قرن‌ها کسی نتواند چنین شیوه رندانه و هوشمندانه‌ای را در قالب کلاسیک به منصه ظهور برساند.با نگاهی به آثار منزوی در‌می‌یابیم که مهمترین مساله برای منزوی عشق است و تغزل بهترین شیوه برای ابراز احساسات اوست، که ماه بلند غزل، به شیوه‌ای بدیع از عهده این کار برآمده است.
منزوی بیشتر شاعر کلاسیک سرا بود اما با شناختی که از شعر شاعران بزرگی چون نیما داشت، آنچنان تلفیق هوشمندانه‌ای از سبک کلاسیک و نو پدید آورد که با خواندن اشعارش هیچگاه بوی کهنگی به مشامتان نمی‌رسد‌.
با نگاهی معنا شناسانه و تحلیل گفتمان شعری منزوی در می‌یابیم که شاعر باوجود سرخوشی شاعرانه همیشه در یک رنج ابدی و سختی دائمی به سر می برد تا جایی که خود را اینگونه بازتعریف می کند:” می آمد از برج ویران مردی که خاکستری بود….” شعری که با نام کابوس توسط کوروش یغمایی اجرا گردید.


اشعار منزوی هماره مورد توجه خوانندگان قرار گرفته است؛از محمد نوری گرفته تا علیرضا افتخاری و همایون شجریان و …. شعرها و ترانه های منزوی را خوانده اند.
اما نکته‌ای که در مورد جناب منزوی تا حد زیادی مغفول مانده این است که بسیاری از مردم و حتی شاعران و منتقدان ادبیات، او را با غزلیات نابش می شناسند، کما اینکه همانطور که پیش‌تر رفت، ترانه‌های منزوی جایگاه والایی دارد و پر از مفاهیم زیباشناسی، خلاقانه و بدیع است و در بسیاری از کارهای سپید هم شانه به شانه نام‌آوران این قالب حرکت کرده تا جایی که باید به احترام ظرافت و دقت نظر او در سپید، کلاه از سر برداشت و انگشت تحیّر گزید.
این یادداشت تنها قطره‌ای از شرح حال اقیانوس نامتناهی شعر نئوکلاسیک، جناب حسین منزوی بزرگ است؛کسی که با وجود اذعان همگان مبنی بر اینکه از بزرگترین کلاسیک سرایان ایران است اما همچنان در محاق کم توجهی رسانه‌ها قرار دارد و شاید کمتر کسی حاضر باشد به دور از تنگ‌نظری در مورد شخصیت این مرد تکرار نشدنی که حتی پس از مرگم از توطئه سکوت در امان نماند صحبت کند.
منزوی به جایگاه خودش در شعر واقف بود و با تکیه بر هوش ذاتی و استعداد منحصر به فردش در اشعارش نیز هم هم‌نسلانش و هم نسل پس از خود را به مبارزه می‌طلبید‌، که حتی در جایی می‌گوید :«به کبر شعر مبینم که تکیه داده به افلاک……» که این خود نشان از اعتماد به نفس بالا و به حق وی بود، تا جایی که با ظهور شعر و خاصه غزل منزوی، تجدد گرایان افراطی با وجود ناخرسندی از منزوی و شعرش همواره نگاه نوینش را به مثابه برج و باروی مستحکم قلمداد و او را ستوده اند.به هر روی پرداختن به همه جوانب زندگی و شخصیتی رب‌النوع غزل معاصر بسیار دشوار است اما به عنوان پایان بندی باید به این نکته اشاره کرد که منزوی در دوره‌ای رشد کرد که با وجود تلاش‌های سیمین بهبهانی و هوشنگ ابتهاج برای گذر از سنت و ورود به مدرنیته در مقابل سیل انتقادات تجدد گرایان از پا ننشست و غزل را به پایگاه اصلی خود برگرداند
یادش مانا

برچسب ها حسین منزویشاعرشعرغزلفرهاد سلیمانی