انگیزههای بروز بزهکاری در میان نوجوانان و جوانان به قلم یدالله رحمتعلی روزی نیست که از طریق رسانههای مختلف اخباری تأسف بار درباره قتل، جنایت، اعتیاد، فساد و… نشویم و نخوانیم. راستی چرا این گونه است؟ تقریباً در تمام جوامع بشری مبارزه و ریشهکنی این معضلات کارشناسان را واداشته است تا تدبیری اساسی بر […]
انگیزههای بروز بزهکاری در میان نوجوانان و جوانان
به قلم یدالله رحمتعلی
روزی نیست که از طریق رسانههای مختلف اخباری تأسف بار درباره قتل، جنایت، اعتیاد، فساد و… نشویم و نخوانیم.
راستی چرا این گونه است؟ تقریباً در تمام جوامع بشری مبارزه و ریشهکنی این معضلات کارشناسان را واداشته است تا تدبیری اساسی بر این مشکل بزرگ که جهان را به کام خود میکشد، بکنند.
در جوامع امروزی جامعه شناسان و روانشناسان و بعضی از حقوقدانان بر این باورند که بسیار که باید علل و عوامل بروز این گونه نابهنجاریها را کشف و پیچیدگیهای این معضلات را دفع کرد. ولی هرچه بیشتر تلاش میکنند بیشتر به این باور میرسند که این انحرافات از انگیزههای ناشناخته و مرموزی سرچشمه گرفته است.
بزهکاری یکی از بزرگترین معضلات جامعه کنونی است. زیرا که بزهکار امروز چه بسا جنایتکار فردا باشد. پس باید ابتدا تعریف کامل و جامع از بزهکاری داشته باشیم و سپس زمینههای بروز آن را پیدا کنیم و بعد نوجوانان و جوانان را از ورطه نابودی نجات دهیم و در آخرین مرحله برای جلوگیری از شیوع این گونه تخلفات و جرایم تصمیم جدی بگیریم.
به کار بردن لغت بزهکار تنها خاص ما نیست بلکه در تمام جوامع بشری کاربرد دارد. تعریفی را که در تمام دنیا از بزهکاران جوان شده است میتوان چنین بیان کرد. دست زدن به اعمالی که منع قانونی دارند و توسط گروه سنی ۱۸ — ۱۲ سال انجام میشود. البته باید متذکر شد که تعیین میزان سن در قوانین مختلف متفاوت است.
بزهکاری همواره مورد مطالعه و تحقیق در بین جامعه شناسان و روانشناسان قرار گرفته است و هر کدام از این کارشناسان برای دفع معضلات جامعه به ویژه بزهکاری فعالیتهای فراوانی انجام دادهاند از آنجا که روانشناسی با روح و روان و انگیزههای بشری در ارتباط است توانسته گاهی فراتر بردارد.
به عقیده آنها معمولا بزهکاری از خانوادههایی برمیخیزد که در مورد کودک و نوجوان خود غفلت کردهاند و یا آنان را مورد طرد قرار دادهاند.
خانواده به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی نقش بسیار مهمی را در تعلیم و تربیت فرزندان به عهده دارد،مادر هم محور اصلی خانواده است و باید سرچشمه مهر و محبت باشد و راهنمایی دلسوز برای فرزندان. پدر نیز باید رفتار متناسب و کردار معقول داشته باشد تا بتواند در روح و ذهن فرزندانش تاثیر مطلوبی بگذارد و آن گونه رفتار کند که اولادش به او افتخار کند.
والدین باید خواستههای به جای فرزند را برآورده سازند تا فرزندانشان کانون گرم خانواده را با تمامی وجود بپذیرند و برای فرار از خانه و خانواده به فساد اخلاق و اجتماعی و در یک کلام به بزهکاری روی نیاورند.
سختگیری فراوان یا بی قیدی انضباط عدم نظارت و راهنمایی، کمبود محبت از طرف والدین و… همگی زمینه را برای نوجوانان و جوانان فراهم میکند، تا روی به سرقت، اعتیاد،قتل و تباهی بیاورد.
نکته دیگر که باید مورد توجه قرار گیرد اینجاست که جوانانی دست به بزهکاری میزنند که دچار هیچ گونه اختلال روانی و بدنی نیستند و در عین حال دارای خانواده مشخص هستند ولی باز گرفتار فساد اخلاقی و اجتماعی شدهاند.
مطالعات در این زمینه نشان داده است که عامل انحراف این گروه از جوانان اوضاع نابهنجار جامعه است. بسیاری از بزهکاران در واقع آسیب دیدگان یک جامعه نابهنجارند بحرانهایی نظیر اوضاع نابسامانی اقتصادی، فقدان منابع مادی، بیکاری و… همگی در شیوع و گسترش بزهکاری در میان جوانان موثر است.
اگر جامعه دارای ثبات و پایداری اجتماعی باشد جرم و جنایت کاهش مییابد و بر عکس بیثباتی و ناپایداری باعث افزایش بزهکاری و… میشود.
نظرات